قاضی جهان

قاضی جهان

فرهنگ و آداب و رسوم و جلوه های طبیعی و آخرین اخبار دهستان قاضی جهان
قاضی جهان

قاضی جهان

فرهنگ و آداب و رسوم و جلوه های طبیعی و آخرین اخبار دهستان قاضی جهان

جمعیت و مشخصات انسانی قاضی جهان

v     جمعیت و مشخصات انسانی قاضی جهان

 

 

     قاضی جهان به اتفاق دیزج آقاحسن که اکنون به یکی از محلات قاضی جهان تبدیل شده است طبق منابع آمـاری در سـال 1382 تعداد 3667 نفـر جمعیت در قالب 979 خانوار داشته و جمعیت کل دهستان قاضی جهان با توابعش در حدود 14000 نفر می باشد.

     با اندکی تعمق در جدول آماری قاضی جهان در سالهای بین 1345 تا 1382، سیر نزولی نرخ رشد حکایت از وجود یک سلسله مهاجرت های شدید و همچنین کاهش زاد و ولد در سالهای اخیر بوده است.

 

سال

1345

1355

1365

1370

1372

1382

جمعیت

2429

2846

3332

3482

3513

3667

خانوار

419

497

615

682

795

979

نرخ رشد

59/1

59/1

88/0

44/0

34/0

24/0

جمعیت قاضی جهان به همراه دیزج آقاحسن

 

     عواملی نظیر هشدارهای مراکز بهداشتی، گرانی و بالارفتن آگاهی های عمومی سبب کاهش زاد و ولد و عواملی نظیر اشتغال، ازدواج و دسترسی به امکانات شهری باعث مهاجرت های زیادی به شهرهای تهران، کرج، قم، تبریز، آذرشهر و گوگان در طی سالهای قبل و بعد از انقلاب گردیده است . بنابه گفته مسئولین خانه بهداشت قاضیجهان از 81 مهاجر سال 82، 25%  به علت ازدواج، 29% به علت یافتن فرصت شغلی، 26% به خاطر زندگی در شهر و خرید خانه و بقیه به علل نامعلومی از قاضی جهان مهاجرت نموده اند، 60%  مهاجرتها داخل استانی و 40% خارج از استان بوده است، در این میان آذرشهر و تبریز در داخل استان و کرج در خارج از استان بیشترین مهاجرین آن را پذیرا بوده اند.

     هرم سنی مردم قاضی جهان در سال 1372 نشان می دهد که جمعیت زیر 20 سال در این سال 44% جمعیت آن را شامل می گردد و جمعیت 20 الی 60 سال در حدود 46% از کــل جمعیــت را تشکیــل می دهد. با توجه به اینکه جمعیت زیر 40 سال 77% جمعیت را تشکیل می دهد لذا قاضی جهان تمام فاکتورهای یک جمعیت جوان در ساختار سنی را داراست و باالطبع این نکته در آینده مسائل و مشکلات مربوط به خود از قبیل اشتغال، ازدواج، آموزش، مسکن و مهاجرت را بدنبال خواهد داشت .هرم سنی از میزان فزونی مردان بر زنان حکایت دارد.

 

شاهرخ خان و مردم قاضی جهان

شاهرخ خان و مردم قاضی جهان

 

 

     می گویند شاهرخ (؟)از شاهزادگان قاجار با خانواده درباری و خدم و حشم از دار الحکومه تبریز به قصد زیارت عتبات عالیات روانه عراق می شود در میان مسیر خویش که از قاضی جهان می گذشته جمعی از بزرگان، ریش سفیدان و معتمدین  قاضی جهان از جهت میهمان نوازی به استقبـال وی و همراهانش در می آیند و اصرار می کنند تا شبی را افتخار داده و میهمان مردم این سامان گردند شاهرخ از آنجایی که مردی فهیم و خوش فکر بود دعوت بزرگان را اجابت نموده و دستور می دهد تا کاروان در قاضی جهان اتراق نمایند.

     ازبخت خوش، آمدن شاهرخ مقارن ماه محرم و صفر بوده و بساط احسان و آبگوشت در مسجد جامع فراهم شده بود لــذا وی و ملازمانش را به مسجد هدایت می کنند زنــان را از طریق یکی از شاه نشین های چهار گانه به طبقه دوم هدایت می کنند و مردان نیز در طبقه همکف مسجد جلوس می نمایند سپس مردم از کوچک و بزرگ، پیر و جوان، صغیر و کبیر، فقیر و غنی وضعیف و قوی در مسجد جامع حاضــر می شوند ، شاهرخ خان وقتی مجلس پیران و بزرگان را مشاهده می کند که همگی با عبا و محاسن آراسته نشسته و در جلوی هر یک بساط قلیان و دود و دم مهیا شده و در این احسان آبگوشت ، همه از کوچک و بزرگ از آن متنعم می گردند ذوق می کند و از جهت اینکه چنین مجلسی را تاکنون ندیده بود و چنین مجلس آرائی زیبا و سفره اندازی مؤدبانه ای برایش تــازگی داشت لـذا از بزرگان قاضی جهان درخواست می کند تا وی نیز همه ساله از فیوضات این چنین احسان خدا پسندی بهره مند گردد  به مجــرد آن ریش سفیدان محل به وی توصیه می کنند تا قطعه زمینی را خریداری نموده و سپس آن را به مسجد جامع وقف نماید لذا وی از این پیشنهاد استقبال نموده و 3 قطعه زمین بزرگ خریداری و از طریق  معتمدین به 3 نفر از اهالی سپرده می شود تا ضمن اینکه به امورات این باغ ها رسیدگی می کنند از عواید ومنافع این باغ ها به مسجدجامع کمک کنند تا ازطرف شاهرخ خان همه ساله درمسجدجامع خیرات دهند.

این ماجرا را جناب آقای حاج محمد پورصادق متولد 1318 ، فرزند حاج علی از زبان پدرش نقل می کند . حاج محمد پورصادق از اعضای هیئت امنای مسجد جامع قاضی جهان بوده که در باز سازی، تعمیر و عقب کشی مسجد جامع زحمات فراوانی کشیده و در ایجاد محراب زیبای مسجد پیشقدم گردید و در این مسیر متحمل فشارهای روحـی و مالـی فراوانـی بــوده است . وی از پیشگامـان عرصـه خـدمت در قاضــی جهان می باشد که در ایجاد کتابخانه های عمومی و شهید بهشتی ،وادی رحمت و غسالخانه قاضی جهان نقش مؤثر و بی مانندی داشته است و در

 

همه حال در کارهـای عام المنفعه پیشتـاز بوده و مجـلس آرائی توأم با احترام و اکرام وی زبانزد خاص و عام می باشد.

خوردنیها و غذاهای قاضی جهان

v     خوردنیها و غذاهای قاضی جهان

 

 

     مردم قاضی جهان همچون سایر نقاط کشورمان دارای غذاهای رنگارنگ و متنوعی هستند ولی چند مورد خوردنی و غذای مخصوص در بین غذاهای دیگر آنان بیشتر خودنمائی می کنند که در این قسمت به ذکر نمونه هایی از آنها اکتفا می کنیم:

 

کوفته

 

                                                   Image hosting by TinyPic

 

 

     برای پختن کوفته پیاز را رنده نموده و سبزی خرد شده و لپه و برنج خیس شده را به همراه گوشت، نمک، فلفل،ادویه و تعدادی تخم مرغ با هم مخلوط می نمایند. مقداری زرشک، آلوچه ، تخم مرغ و گردو را در وسط خمیر مخلوط قرار داده و در اندازه های دایره ای شکل قالب می زنند و سپس آن را در داخل آبی که به آن نمک و رب گوجه فرنگی اضافه نموده اند می جوشانند.

آبگوشت

                                                     Image hosting by TinyPic

 

 

     آبگوشت یا معادل محلی آن«شوربا» می باشد که مخلوط نان و آب آن را «تیلته»می گویند. این غذا از ترکیب گوشت، نخـود یا لپـه، سیب زمینـی، گوجه فرنـگی، پیـاز، نمـک، ادویه و رب گوجه فرنگی تهیه می شود.

قورماشورباسی

     این غذا در گذشته مردم قاضی جهان از جمله غذاهایی بوده است که طرفداران زیادی را به خود اختصاص داده بود برای تهیه آن می بایست گوسفندی را سر بریده و ابتدا قویروق(دم) آن را داغ کرده و گوشت گوسفند را پس از جوشیدن آب به درون آن می ریختند پس از اینکه آب در گوشت در اثر تبخیر از میان می رفت روغن حاصل از قویروق را به آن می افزودند تا کاملاً سرخ گردد آنگاه آنها را به ظرفی تحت نام گوپه(خم) می ریختند و در طول زمستان از آن استفاده می کردند قورماشورباسی از ترکیب لپه، قورما، سبزی، برنج و سیب زمینی تشکیل می شود.

ساری شیله

 

                                                               Image hosting by TinyPic

 

 

     معادل فارسی آن شله زرد است که از ترکیب برنج، شکر، زعفران، دارچین و گلاب تهیه می گردد.

قویماق

     این غذا از آرد، کره، شکر، زعفران و آب تهیه شده و برای بانوان زایمان کرده و زائو خیلی مفید است.

تره ک

     این غذا از پختن روغن، آرد، شکر و زنجبیل مخلوط در یک دیگ بدست می آید که در  ماه رمضان مورد استفاده قرار می گیرد.

شیر برنج

     این غذا که از نامش پیداست از جوشیدن شیر و برنج و گلاب مخلوط بدست می آید و بیشتر با مربا مورد استفاده قرار می گیرد.

پالدا

     این غذا از ترکیب نشاسته، شکر، رنگ شربت و عرق شازپرن تهیه می شود.

هدیک(دیش لیک)

     وقتی بچه ای اولین دنـدان های شیــری خــود را در می آورد مـردم آن را خوش یمن شمرده و به پختن« دیش لیک» اقدام می کنند و بین اقوام و همسایگان پخش می نمایند. و در عوض ، اقوام، کادو و یا هدیه ای مانند پول یا لباس برای بچه ارسال می دارند.

دولمای برگ مو

     وسایـل مورد نیـاز برای تهیه آن لپه، برنج، ادویه، نمک، سبزی، خامه، پیاز سرخ شده ، ماست و برگ مو می باشد.

دولمای بادمجان یا فلفل بزرگ

     این غذا از برنج، لپه، پیاز سرخ شده، فلفل، رب گوجه فرنگی، بادمجان یا فلفل بزرگ و گوشت چرخ کرده تهیه می گردد.

قورودی آش(آش کشک)

     از ترکیب نخود، گندم، برنج، سیب زمینی، پیاز، کلم، هویج، سبزی و کشک تهیه می شود.

آش رشته

     از ترکیب پیاز، سبزی، رشته خام، سیب زمینی، نخود، کلم، کشک و عدس بدست می آید.

دیگر آش ها

     تورشلی آش ـ اوماج آشی ـ آبغوره آشی

کله جوش

     این غذا از ترکیب گوشت با کره و کشک بدست می آید.

یتیمچه

     این غذا از ترکیب بادمجان،. پیاز، سیب زمینی، ادویه، نمک و فلفل بدست می آید.

سمنی(سمنو)

 

                                                                    Image hosting by TinyPic

 

 

     از ترکیب گندم و آرد بدست می آید.

حلوا

     از ترکیب آرد، شکر، زعفران و آرد برنج بدست می آید.

خاما شورباسی

     از ترکیب پیاز سرخ شده، لپه، برنج، سیب زمینی، سبزی، تخم مرغ، گوجه فرنگی، ادویه، روغن و  خامه تهیه می شود.

بازیهای محلی قاضی جهان

v     بازیهای محلی قاضی جهان

 

  

گیزلن پانج(قایم باشک)

 

     در این بازی تعداد نفراتی که گرد هم آمده اند ابتدا یک نفر را با قرعه انتخاب می نمایند تا چشمهایش را بستــه و رو به دیوار بایستد و جایـی را نگاه نکند سپس بقیه نفرات آرام و بی سروصدا خود را در پشت بوته ها، درختان، چاله ها و نقاطی دور از دید فردی که چشمان خود را بسته پنهان می سازند و فرد چشم بسته شروع به شمردن کرده و هر از گاهی صدا می زند:"گلیـم" اگـر فـردی نتوانسته خود را قایم سازد فریاد می کند"گلمه" و در غیر اینصورت نفر چشم بسته اگر صدایی نشنود مطمئن می شود که همه قایم شده اند به اطراف سرک کشیده و به محض رؤیت  یکی از نفرات سریعاً به جایگاه اصلی و اولیه برگشته و زودتر از آنان دستش را به دیوار می زند و می گوید: "شوبه، سنی گوردوم" اگر این فرد بتواند همه را پیدا کرده و قبل از آنها خود را به جایگاه پیش بینی شده برساند نفرات دیگر برای انتخاب فردی بجای وی، مخفیانه برای خود اسامی را مشخص می کنند مثلاً برای تک تک افراد اسامی گلهای مختلف را گذاشته و به نزد این فرد می آیند و نام گلها را می شمارند اسم هر گلی را که این فرد انتخاب کند آن فرد بجای وی مجبور خواهد شد چشمان خود را ببندد تا دیگران دوباره قایم شوند. چنانچه افراد هیچکدام پیدا نشده و یا قبل از آنکه دیده شوند خود را به جایگاه معین شده برسانند فردی که چشم خود را بسته بود مجبور است دوباره چشمانش را ببندد تا دوبـاره بـازی پیگیری شود. همچنین اگر عده ای را موفق شود پیدا نماید و عده ای قبل از دیده شدن، خود را به جایگاه تعیین شده برسانند قرعه کشی جهت چشم بندی بین نفراتی انجام می پذیرد که دیده شده اند.

 


گول گول (گل و پوچ)

 

     در این بازی نفرات موجود به دو دسته تقسیم می شوند اگر نفرات 8 نفر باشند به دو دسته 4 نفره تقسیم می شوند و اگر 7 نفر باشند به دو دسته 3 نفره تقسیم می شوند و نفر هفتم بعنوان "ریحان و مرضیه"به هر دو گروه صاحب بازی می پیوندد و در صورت باخت گروهی به گروه روبرو می پیوندد. در این بازی چیزی همچون لوبیا یا نخود را به عنوان"گل" در نظر گرفته دسته ای آنرا در یک دست قایم می کند و برای رد گم کردن همه مشت هایشان را بسته و به جلو می آورند. حریفان با حدس و گمان گلی را که قایم گردیده پیدا می نمایند برای اینکار چنین می گویند:

یا بوندادیر یا اوندا

حالوا چی دوکانیندا

ننه م دئدی آل بوندان

     هنگام تکرار این کلمات دست راست یکی از رقبا روی دستان بسته شده می چرخد اگر توانست گل را پیدا کند در این صورت بازی از گروه اول به گروه دوم منتقل می شود در غیر اینصورت یک امتیاز به گروه اول داده شده و بازی بوسیله گروه اول ادامه می یابد.

 

پیل دسته

 

     در این بازی نفرات به دو گروه تقسیم شده و دو سنگ را به فاصله 15 سانتی متر در کنار هم قرار می دهند و پیلی به طول20 سانتی متر را روی سنگ به طور افقی قرار داده و گروه اول با چوبی به طول تقریبی یک متر آن را با ضربه ای به هوا با جهت سمتی که گروه دوم در طرف آن قرار گرفته پرتاب می کنند. اعضای گروه دوم همگی سعی می نمایند آن را در هوا بگیرند تا بدان طریق بازی را به نفع خود گردانند چنانچه گرفتن پیل در هوا میسر نگردد، افـراد تـلاش دارند تـا حداقـل نوک انگشتـان خود را به آن بزننــد تا بدینوسیله یکی از افراد گروه اول را از بازی اخراج نمایند اگر هیچ کدام از این دو حالت روی ندهد، پیل به زمین افتاده را یک نفر به طرف جایگاه دو سنگ پرتاب می کند در این مرحله:

     1- کوشش می شود تا چوبک فاصله کمی با دو سنگ در هنگام فرود داشته باشد تا امتیاز کمتری نصیب حریف گردد.

     2- فردی از گروه اول نیز با درایت سعی می کند با چوبدستی خویش، پیل پرتاب شده از سوی حریف را با ضربه ای دور نماید. هرچه فاصله پیل با سنگ ها زیاد گردد در اندازه گیری به نفع گروه اول و هر چه این اندازه کمتر باشد به سود گروه دوم خواهد بود.

     3- از آنجا که اندازه گیری با چوبدستی انجام می گیرد، چنانچه امتیاز گروه اول در مراحل متعدد به تعداد ده متر برسد همه شرکت کنندگان در بازی به دور هم جمع می شوند، آنگاه افراد گروه اول یک به یک با چوبدستی، پیل را در هوا می زنند تعداد این ضربات شمرده شده و به حساب فرد زننده منظور می گردد. 

     4- بعد از اتمام این ضربات، اعضای گروه اول به صورت عمودی اقدام به نواختن ضربه به پیل توسط چوبدستی می نمایند. در این حالت، اعضای گروه دوم که در جناح مقابل پراکنده اند سعی می نمایند آن را بگیرند تا در آخر این مرحله از مسافت طی شده تا سنگها با پرتاب به وسیله دست کسر نمایند.

     5- پس از اتمام مراحل زدن ضربات گروه اول، گروه دوم به ترتیب نفس خود را در سینه حبس می نمایند و با "اوو" گفتن شروع به دویدن می نمایند. طـی ایـن مسیــر تا زمانی که نفس قطع نگردیده محاسبه می گردد. افراد باید تا سنگها بتوانند"اوولداماق" را ادامه دهند تا بازی را به سود خود به پایان ببرند.

 

 

شاه و وزیر

 

     شاه و وزیر نوعی از بازیهای دسته جمعی می باشد که با یک قوطی مکعب شکل همچون قوطی کبریت انجام می گیرد که در شش ضلع آن اسامی همچون شاه، وزیر، دلقک، رعیت، جلاد و زندانی نوشته می شود و این قوطی به ترتیب بین نفرات حاضر چرخانده می شود و هر کس بسته به نوبت خود قوطی کبریت را همچون تاس می اندازد اگر شاه در آمد شاه می شود اگر وزیر درآمد وزیر می شود اگر جلاد در آمد جلاد می شود و... هر کسی که شاه شد به شخص جلاد دستور می دهد تا بوسیله یک کمر یا شلاق زندانی را مجازات کند و همچنین دلقک مجبور است به نوعی شاه را بخنداند و ...

بدین ترتیب با چرخاندن قوطی کبریت  ، منصب  افراد نیز تغییر کرده و بازی تداوم می یابد. 

 


بئش داش (یک قل دوقل)

 

     در این بـازی پنج سنگ منـاسب به اندازه یک حبه قند یا فندق انتخاب نموده آنگاه قرعه کشی را انجام می دهند به ترتیب قرعه، اولین فرد بازی را شروع می نماید.

     1- اول سنگها را به زمین می اندازند و سپس یکی از آنها را برداشته با بالا انداختن آن یک به یک سنگهای روی زمین را بر می دارد بلافاصله سنگ پرتاب شده به طرف آسمان را می گیرد. اگر موفق شد تمام سنگها را بگیـرد و حتــی یک قطعه نیز به زمین نیفتد، بازی را ادامه می دهد و گرنه کار را به نفر بعدی واگذار می کند.

     2- در مرحله دوم تعداد چهار سنگ را به زمین می اندازد و به عدد دو تا دوتا بر می دارد.

     3- در مرحله سوم چهار سنگ را انداخته سه سنگ را یک جا و یکی را به تنهایی برمی دارد.

     4- دوباره چهارسنگ را بر زمین می اندازد و آنها را با هم برمی دارد.

5- جای سنگها را با حرکت انگشتان عوض کرده و دوتا دوتا برمی دارد.

ــ  6- چهارسنگ را ردیف نموده و یک سنگ را در دست نگه می دارد و به سایر بازیگران می گوید:"شاه سنگ"را برگزینند. در حین بازی نباید به این سنگ دست یا سنگ دیگری برخورد نماید. در یک سمت بازیگر دست چپ خود را به صورت دروازه قرار می دهد و در سمت دیگر سنگها را می اندازد با دست راست آنها را به طرف دروازه می زند. اگر موفق شد تمام سنگها را بدون برخورد با "شاه سنگ"به دروازه وارد نماید و آنها را یکجا بقاپد بازی تمام می شود و او برنده معرفی می گردد.

     7- لازم به توضیـح است به تمـامی مراحل فوق یک "کوما" گفته می شود و در ابتدای امر قرار گذاشته می شود مبنی بر اینکه هر کس بدون عیب و نقص تعداد 10 کوما را پشت سر بگذارد پیروز خواهد بود. در آن صورت تعداد پنج قطعه سنگ اسم گذاری گردیده و روی دست رقیب گذاشته می شود.رقیب باید در یک آن دست را بالا برده و با ایجادخلاء ما بین دست و سنگها آنها را در هوا بگیرد.

 


هفت سنگ

 

     در این بازی تعداد هفت سنگ را روی هم می گذارند و بعد نفرات موجود به دو گروه تقسیم می گردند که بعد از قرعه کشی بازی را شروع می کنند شروع کنندگان بازی (گروه اول) نوبت به نوبت توپی را به دست گرفته و به طرف سنگها می اندازند نشانه گیری باید بادقت هر چه تمامتر انجام یابد.اگر توپ به سنگها برخورد کند باید گروه اول پراکنده شوند تا گروه دوم که رقیب هستند بوسیله توپ آنها را نزنند.   خطای در زدن افراد بوسیله توپ باعث می شود فرصت مناسب برای چیدن سنگها روی یکدیگر فراهم آید. برعکس اگر گروه دوم با زرنگی تمام افراد گروه اول را توانستند بزنند و آنها تا آن لحظه نتوانستند سنگها را روی هم بچینند بازنده شده و جای خود را به گروه دوم می دهند.

 


توپ عربی

 

     برای بازی توپ عربی از کوچه و یا میدان بهره می برند. در یک طرف خانه ای دایره ای شکل به قطر 3 متر بوسیله آب ترسیم می کنند و در طرف دیگر به فاصله 20 الی 30 متر نیز چنین کاری انجام می دهند نفرات موجود را به دو دسته تقسیم کرده و با قرعه گروه اول در داخل خانه اول می ایستند. دسته دیگر در سطح کوچه و یا میدان پراکنده می شوند، نفرات و گروهی که در درون خانه اول جای گرفته اند. به نوبت از درون خط داخل دایره بیرون آمده توپ کوچک را با ضربه ای به یک طرف پرتاب می نمایند و سپس با سرعت شروع به دویدن می نمایند تا خود را به خانه دوم برسانند. همزمان با این کار، چنانچه افرادی از آن گروه در خانه دوم بوده باشند با گامهای بلند به طرف خانه اول می دوند تا خود را بدانجا برسانند. بالاخره گروه رقیب سعی وافری می نمایند تا توپ کوچک را بدست آورده تا بدینوسیله کسانی را که در حال فرار از این خانه به آن خانه هستند بزنند. اگر این خواسته و هدف تحقق یابد و توپ به قسمتی از بدن یکی از فراریان اصابت کنـد، جــای دو گـروه عوض می شود بدین ترتیب که گروه بیرون از خانه به درون خانه می روند و گروهی که تا لحظاتی قبل در درون خانه بودند به بیرون آمده و در اطراف پراکنده می شوند و بازی به همین ترتیب ادامه پیدا می کند.

 


آراداویردی

 

     این بازی به صورت دسته جمعی صورت می پذیرد به اینصورت که دو نفر به قرعه در فاصله 20 متری از هم قرار می گیرند و بقیه نفرات در فاصله بین این دو درست در خط محور واصل این دو نفر قرار می گیرند که این دو نفر توپی را بین این فاصله به یکدیگر پاس می دهند و در عین حال سعی می کنند تا توپ را به یکی از نفرات میانی زده و بدین صورت از میدان خارج نمایند و در این صورت اگر یکی از افراد میانی بتواند توپ را بدون برخورد به زمین با دو دست خود بگیرد یک امتیاز و یا یک جان می گیرد که با هر گرفتن یک جان و یک امتیاز به امتیازاتش اضافه شده و با هر تماس بدنی با توپ یک امتیاز از دست خواهد داد.

 

 

گوندوم گوندوم

 

     این بازی دو نفره بوده که با تقسیم سه عدد سنگ ریـز و سه عدد چـوب کوچـک بین ایـن دو نفر انجام می پذیرد که ابتدا روی زمین خاکی، مکعب مربعی بطول 20 سانتی متر ترسیم می شود که هر نفر به نوبت در تقاطع این شکل، سنگ و یا چوب را جا گذاری می کند که در صورت غفلت یک نفر و تیزهوشی فرد دیگر اگر سه چوب و یا سه عدد سنگ بصورت ضربدری و یا بصورت طولی و یا عرضی قرار گیرند در اینصورت به صاحب برنده یک امتیاز داده می شود که در صورت جمع امتیاز 20 توسط یک نفر آن شخص برنده بازی خواهد بود.

 

افسانه ها و عجایبی از قاضی جهان

v     افسانه ها و عجایبی از قاضی جهان

 

  پنچ تفنگدار نگهبان

      می گویند در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار در قاضی جهان شایع گردید که کفتارها شب ها به قبرستان بزرگ حمله کرده و قبرها را خالی می کنند. به مجرد پخش این شایعات پنـج نفـر از جوانان قاضی جهان به نامهای جعفر، نصیر، تقی، رضا و حسین تصمیم گرفتند اسلحه به دست گرفته و به نوبت از قبرستان مراقبت نموده و نگهبانی دهند. افراد سالخورده تعریف می کنند که پس از مدتی به کوشش این پنج نفر،کفتارهای خون آشام نابود شده و آرامش و امنیت مجدداً به قاضی جهان برگشت.

 

 

 

 

اژدهای عظیم الجثه     

 

                                                               Image hosting by TinyPic

 

 

     یکی از عجایب قاضی جهان وجود اژدهای عظیم الجثه ای در تپه بزرگ می باشد که معمولاً بزرگترها در نشست ها و مجالس شب نشینی برای کودکان و جوانان تعریف می کنند و نسبت به بزرگی و جثه عظیم و ترسناک این اژدها داستانسرائی ها نموده و افسانه های مختلفی را نقل می نمایند.

     از واپسین افرادی که این اژدها را به چشم خود دیده و مردم از زبان وی نقل می کنند مرحوم مشهدی عبدالله صادقپور است که وی در قید حیات خویش چنین می گفت:

     « روزی صبح زود پس از اقامه نماز به قصد کار از منزل خارج شدم چند متری از خانه دور نشده بودم که ناگاه صدایی شنیدم، صدای غرشی از طرف چشمه میر عبدالله به گوش می رسید دوان دوان و با حالتی ترسان به دهنه چشمه نزدیک شدم ناگاه اژدهای بزرگی را مشاهده کردم که دهان خود را گشوده و زبان خود در کف چشمه پهن کرده و همه آب چشمه را می نوشد، در این موقع چنان ترس بر من مستولی گشت که قدرت فریاد کشیدن نداشتم زبانم قدرت تکلم نداشت و از ترس زبانم بند آمده بود،بعد از لحظاتی اژدها را دیدم که پس از سیراب شدن از دهنه چشمه برخاست و التفاتی به من نکرد و غرش کنان به سوی مقبره الاولیاء روانه شد ،وقتی به اولیاء برگشتم اژدها را دیگر ندیم چرا که ناپدید شده بود و اثری از آن نبود».