قاضی جهان

قاضی جهان

فرهنگ و آداب و رسوم و جلوه های طبیعی و آخرین اخبار دهستان قاضی جهان
قاضی جهان

قاضی جهان

فرهنگ و آداب و رسوم و جلوه های طبیعی و آخرین اخبار دهستان قاضی جهان

عکسهایی از هنرمندان قالیباف قاضی جهان







عکسهایی از هنرمندان قالیباف قاضی جهان   

 

  

 

 

کوزه های دوقلوی بافته شده توسط آقای  ابوالفضل عبدلی

 (ارتفاع 90 سانتیمتر، رج 60)  

آقای اسماعیل سلیم زاده  

 

 

آقای میرداود سیدی 

 

 

آقایان محمود یتیمی و جمشید محسنی  

 

آقایان ولی محمدیان و جلیل احمدنژاد 

 

آقای علی کاظم پور 

 

از چپ آقایان ناصر کاظمی ، یعقوب بالازاده، امید محمدی و فرید ملاباقری 

 

آقایان محمد غفاری و سعید توکلی


باتشکر ویژه از جناب آقای علیرضا زارع

‏قاضی جهان فولکلوروندا،نغمه ‏لر/ واژگـان فرهنگ لغات قالیبافان قاضی جهان

قاضی جهان فولکلوروندا، نغمه ‏لر 

 

 واژگـان فرهنگ لغات قالیبافان قاضی جهان  

 

قالیچه بافت قاضی جهان

 

نغمه ‏لر موعین موناسیبته گؤره اوخونار. امک نغمه ‏لری اینسانلارین ان قدیم یارادیجیقلاریندان ده. ایلکین اینسانلار ایشلرین بیرلیکده گؤروب، باشا چاتدیراردیلار. هر ایش قوروپوندا، ایشین آغیر یوکونو یونگوللتمک اوچون بیر – بیریله اویغون طرزده موعین ریتم ایله چالیشیردیلار، هر ایش مثلا آغیر بیر داشی دیغیرلاتماق، گمی سورمک، یئر شوخوملاماق و... دائما تیکرار اولان و نظمه تابع بیر حرکتلردیر، اینسانلارین ایش پروسه‏ سینده موزون حرکتلری واردیر، مثلا بیر – بیری ایله ایره‏ لی گئدیب، دالی چکیلردیلر، اللرینی بیرلیکده قووزاییب، ائندیرردیلر. ائله بو ریتملرله اویغون ایلک موسیقی لر و ایلک رقصلر یارانمیشدیر. اورتاق ایش گؤرونجه، ایشین موعین ریتمی، بدن، ال و آیاقلارین موزون حرکتی، چکیش‏لرین و باشقا ایش وسیله ‏لرینین بیر – بیریله توخونما سسی، اینسان نفسلرینین بیر – بیرینه قووشوب، بیرلشمه سی موعین ریتم و هاوا یارادیر. همین هاوا و موسیقی ایله اویغون بعضا اینسانلارین آرزو، امللرینی تمثیل ائدن سؤزلر ده اورتایا چیخیر. و بئله ‏لیکله امک نغمه‏ لری یارانیر.

بیزیم کندیمیز قدجهان دادا بیر چوخ ایش ساحه‏ سینده او جومله‏دن جوت سورنده، قویون ساغاندا، یون اییره‏ نده، اووچولوقدا، خالچا توخویاندا و ... اؤزونه مخصوص نغمه‏ لر اوخونار.

فرش توخویانلار دا دزگاه باشیندا سس – سسه وئریب، بئله اوخویارلار:

بوردان اوزاق باکیدی

تئللری یاناکیدی

عؤمرومده بیر یار سئودیم

اودا یانیمداکیدی

        ***

چوخ خوش اوخور قناره

چیخمامیشام ناهاره

عؤمروم قورتولدو آللاه

چیخمادی بو کناره

       ***

میللت باغیندا یاتدیم

هر فیکری باشدان آتدیم

چکمه‏ دی اون یئددی گون

بیر خالچانی چیخارتدیم

       ***

حیتلری شافتالی

فیرنگی دون بافتالی

سندن خواهیشدیم بودور

کئچل باشین چک دالی

       ***

ایلمک، ایلمک قوش ایلمک

قانادی گوموش ایلمک

من دالییا قالاندا

یئیین – یئیین دوش ایلمک

       ***

ایلمک ساللام، پول آللام

اربابین قیزین آللام

ارباب قیزین وئرمه‏ سه

ایلمه‏ یی ترسه ساللام

       ***

کرخانادا ایشلرم

سینامادا خشلرم

پالتاریم جیریق اولسا

دؤوره ‏سین چیریشلرم

       ***

ایشلریمیز دوشدو دارا

بارماقلاریم اولدو یارا

اربابدا بیراینصاف اولا

منه وئره شاییردانا

تعدادی از اشعاری که قالی باف به هنگام کار با صدای بلند می‌خواند را در اینجا می آورم این اشعار بسته به شرایط خاص مثل گرما، سرما، شادی، غم، خستگی و ... با حرارت تمام خوانده می‌شدند.  

 

این دست نوشته نمونه ای کوچک از یک کلکسیون تحقیقاتی در بارهٔ قاضی جهان می باشد که در سال ۱۳۵۵ نوشته شده است. (از آقای محمد باباخانی قاضی جهانی)  

این دست نوشته نمونه ای کوچک از یک کلکسیون تحقیقاتی در بارهٔ قاضی جهان می باشد که در سال ۱۳۵۵ نوشته شده است. (از آقای محمد باباخانی قاضی جهانی) 

وقتی که فرشی تقریباً رو به تمام شدن می گذارد و فقط 30 یا خورده ای لای از فرش باقی می ماند بچه ها دسته جمعی شعرهایی می خوانند که در مورد ارباب است و در این اشعار از ارباب شاگردانه می خواهند و در قاضی جهان رسم بوده است که در پایان هر فرشی ، ارباب پولی را به عنوان شاگردانه به شاگردانش می دهد این اشعار عبارتند از:

ایلمری سالّام مدّیه

ارباب چخدی مکّیه

اربابن پولی چوخدی

تپبلیر متکّیه

ایلمک ساللام، پول آللام               

اربابین قئزئن آللام                      

ارباب قئزئن وئرمه سه                

ایلمکی ترسه ساللام

ایشی سالدوخ لَوَرَ

بیرلای قالدی سَحَرَ

گدون اربابه دیون

شایدانا حاضر له سین

  فرشی سالدیخ لور

گالدی گوره گوره

گدین اربابادیین

شایدانا قالماز سحره 

واژگـان فرهنگ لغات قالیبافان قاضی جهان:

 

آتمئشلئق: ریزفرش، یعنی تعداد گره هایی که در هر 7 سانتی متر زده میشود اگرٌ 60 بوده باشد. ریزفرش "آتمیشلیق" است.

آچارسالان: وسیله‌ای برای تنظیم شلی و سفتی تارهای قالی و بالا بردت ارتفاع دار.

آچئق: روشن . معمولاٌ این کلمه پسوند کلماتی است که از آن معنای روشنی می‌فهمیم.

آراگول: گل وسط فرش یا ترنج است. "آراگول" را یک قالیباف گره میزد.

آغ: سفید و رنگ خامه سفید.

آغ آپباغ: سفید سفید یا بسیار سفید.

آغاردی: سفیدی بین دوردیف فرش با هم(ردیف ما قبل و ما بعد). آغارماق، از پشت فرش دیده میشد. معمولاٌ زمان فروش فرش، برای کاهش نامرغوبیت آن این سفیدیها را با جوهر مداد رنگ میکردند. این سفیدی بر اثر ضربات نامرتب دفه ایجاد میشود.

اعلاء فرش: فرش ریزبافت و اعیانی که معمولاٌ با ابریشم بافته میشود.

ال ده برت: "بجنب". دستور اوستا به شاگرد.

الغاج: نوعی نخ کلفت که بین ردیف های فرش بکار می رود.

اللی لئق: فرش ریز بافت 50 گره در هر 7 سانتی متر.

اوتوزلوق: فرش معمولی 30 گره در هر 7 سانتی متر.

اوره: تخته‌ای مثلث شکل که برای سفت کردن دو ستون پائینی و بالائی فرش بکار می‌رود.

اوزاتتون: "درازش کردی" منظور آن است که شکل فرش بد بافتی و بیش از اندازه عریض اش کردی.

اوستونه: روی هم. مثل دستوره« گره سیاه بر روی همان گره سیاه بزن».

اوستونه قویماق: وقتی اوستا در انتهای روز هنوز سهم روزانه فرش بافی اش را تمام نکرده باشد برای رهایی از کار  به شاگردها دستورمیدهد، این ردیف را عین ردیف قبل ببافند، البته این عمل اثر نامطلوبی برکیفیت نقش ونگار فرش میگذارد.

ایپ: خامه.

ایتیتمک: تیز کردن، تیز کردن چاقو یا قیچی برای بریدن بهتر.

ایدون: کجش کردی. وقتی اوستا بر اثر بی توجهی گل یا بوته ای از فرش را مقداری جابجا میکند شکل گل کچ میشود.

ایرمیلئق: فرش معمولی یا متوسط یا وسط 20 گره در هر 7 سانتی متر.

ایلمک: گره فرش، شاگرد فرش بافی وظیفه دارد گره‌ها را بهم زند. قالیباف را ایلمک سالان میگفتند.

بشئین کچ بیردانا: 5 گره را رد کن و ششمی را گره بزن. این نوع دستورات از طرف اوستا برای خطوط اصلی نقشه در فرش به شاگرد صادر میشد. خصوصاٌ در فرشهائی که معمولاٌ یک چهارم نقش و نگار فرش در سه چهارم دیگر تکرار می‌شد، عملی‌تر بود.

بوی آتماق: با تار قالی بازی کردن. اینکار مهارت قالیباف را می‌رساند. او با ابتکار نوعی صدا مثل صدای تار در میآورد.

بویاغ: رنگ رنگرزی.

بوی چکماق: تار فرش را کشیدن . بافتن فرش پس از این مرحله آغاز میشود.

بویلوغ: تار قالی. جنس آن از پشم است و نوع آن عبارت است از 20 – 30 – 40 و ... نازکی و کلفتی آن بسته به نیاز فرش باف و نوع فرش از جهت‌ریزی و درشتی تعیین میشود.

بیرجوت: یک جفت. دستور بافتن خطوط اصلی فرش به شاگرد از طرف اوستا.

بیلوء: سنگ مخصوصی که با آن چاقو و قیچی را تیز میکنند.

پرچم و ورماق: پرچم زدن. وقتی اوستا بسرعت در اول کار ردیف خطوط اصلی یا سایه فرش را میبافد، شاگرد موظف است بدنبال او بقیه جاهای خالی را با گره‌های خود پرکند. فاصله یک گره خطوط یا سایه با گره بعدی خطوط وسایه رایک خانه میگویند که بوسیله اوستا بر جای می‌ماند. اگر رنگ زمینه یا خانه‌ای که باید شاگرد کار کند مشکوک باشد اوستا برای جلوگیری از اشتباه شاگرد گرهی را زده و آن را در هوا معلق می‌گذارد تا شاگرد با دیدن رنگ آن بداند این خانه را با چه رنگی بایدپر کند.

پرداخت لاماق: پرداخت دادن یا بریدن یکنواخت خامه‌ها بطوریکه نقش زیر آن واضح گردد.

پرده: نوعی از فرش که معمولاٌ با نقش و نگار بسیار ریز و با ابریشم بافته می‌شود.

پوسته‌ای: رنگ پوست و توی دانه پسته تقریباٌ سبز روشن.

پیچاق: چاقو که ابزار اصلی فرش بافی است. بوسیله آن گره‌ها زده می‌شود. (شکل شماره 1)

تخته بند: تخته درازی که قالی‌باف بر روی آن می‌نشیند و کار میکند.

توروش: همان ترنج و یا گل وسط فرش.

تیان: دیگ بزرگی که در آن خامه یا ریسمان را رنگ می‌کنند.

تیرپوتتاماغ: اینکار که شامل دو مرحله است  باعث می‌شود گره‌های بافته شده کاملاٌ به ردیف پایین خود بچسبند و در جای خود سفت شوند. این کار بوسیله اوستا انجام می‌شود و ابزار او در این کار شیش و دفه است.

تیفتیک: ضایعات پشم که بر اثر سایش گلوله گلوله شده و بر روی فرش می نشیند.

جهره: دوک نخ ریسی.

چینائی:  رنگ درخت چنار (برگ)

حاشی یه: کناره یا حاشیه فرش که به دو صورت است: حاشیه کوچک و حاشیه بزرگ.

خالچا: نوعی فرش کوچک یا قالیچه.

خطله مک: سایه یا خطوط اصلی فرش را گره زدن،  این عمل بوسیله اوستا انجام می‌شود.

خلفه: کسی که وظیفه خرید و فروش خورد و خوراک قالی بافان را بعهده دارد.

دزگاه: دستگاه یا دار قالی.

دفه: وسیله ای که با آن عمل تیرپوتد اماق انجام می گیرد. (شکل چهارم)

دمیری: رنگ آهنی یا طوسی تیره.

دویون یا دوگون: گره کور قالی بافی بر اثر اشتباه عمدی و سهوی .

ده یر: برای بازدهی بهتر کار قالی باف بر روی داری که چند شاگرد در آن کار می‌کنند، سهم هر کس را با توجه به عواملی چون جنس، قدرت بدنی، میزان دستمزد معین می‌کنند که به آن ده‌یر میگویند.

ریزه‌ماهی: اسم خاصی از نقشه فرش  که در آن گل و بوته‌های ریز زیادی دیده می‌شود.

ریه دی: رگه بودن در رنگ فرش. معمولاٌ وقتی قالی باف خسته می شود و نمی تواند رنگهای نزدیک به هم را از هم تمیز دهد دو رنگ نزدیک به هم را اشتباهاٌ می‌بافد که این عمل بعداٌ نشان می‌دهد دو رنگ در عین نزدیکی به هم با هم متفاوتند.

زرچه رک: نوع خاص اندازه‌ای فرش.

زرنیم: نوع خاص اندازه‌ فرش که معمولاٌ عرض آن یک متر و طول آن یک و نیم متر است.

زنجیره: حاشیه بسیار باریک که در کناره‌های فرش و در دورتادور آن دیده می‌شود.

ساخلا: نگهدار.

ساری: رنگ زرد.

سوء: خط باریکی از گره‌های یک رنگ که حاشیه، بالا حاشیه، لور، متدی و زنجیره را از هم جد میکند.

سورمه‌ئی: رنگ سرمه‌ای یا آبی خیلی تند.

سوغانی: رنگ پوست پیاز

شئخ صفی: نوع خاصی از نقشه فرش .

شایدانا: شاگردانه که آن را شاگرد در انتهای یک قالی از خریدار می‌گیرد.

شاییرد قونا غلئغی: مهمانی شاگردها که معمولاٌ در ماه رمضان از طرف ارباب یا صاحب کارخانه داده میشود.

شیش: سیخ که وسیله رد کردن نخ کلفت از لابلای تارهای قالی است.

شکری: رنگ شکری که کمی تیره‌تر از سفید است.

شم: ماده جامدی که از جنس شمع یا پارافین می‌باشد. کشیدن آن بر تار قالی کار ابزار قالی‌بافی را آسان می‌کند.

شیرازه: حاشیه طولی قالی‌ها را که با پیچاندن نخ بر دور تار انتهایی قالی انجام می‌شود شیرازه گویند.

صورت : فرشی که در آن چهره یا صورت شخصی را می‌بافند.

غلط سالماق: از لحاظ رنگ اگر شاگرد در گره زدن اشتباه کند آن را غلط سالماق می‌گویند. (مثلاٌ بکار بردن آبی بجای قرمز)

قابال: سهم کار روزانه یک قالی باف.

قاشی ین: وسیله‌ای شانه مانند که برای صاف کردن پرزهای اضافی فرش بکار میرود.

قرقره: نازیک الغاج را بر آن می پیچند تا موقع استفاده از آن با چرخش قرقره به آسانی کشیده شود.

قره: رنگ سیاه.

قوبا: نوعی نقشه فرش .

قویروق:‌ دم. کاربرد آن در فرش بافی انتها یا نخی است که بوسیله آن گلوله نخ و خامه را آویران می‌کنند.

قهوه‌ئی: قهوه ای.

قیچی: ابزاری که برای بریدن نوک خامه بر سطوح فرش بکار می رود. 

قئرخلیغ: فرشی که در هر 7 سانتی متر آن 40 گره زده شده باشد.

قیرخماق: عملی است که با آن سطح فرش را با قیچی صاف می‌کنند و نقش و نگار فرش هم سطح می‌گردد.

قئرخئم: ضایعات پشمی که در عمل قیرخماق بر جای میماند، از آن در ساختن متکا و ... استفاده می‌کنند.

قئرمئزی: قرمز.

کاکوئی: رنگ کاکائوئی یا شکلاتی .

کلف: کلاف نخ، ریسمان، خامه و الغاج‌ها.

کلفجه: وسیله‌ای که با دوران آن کلاف را بصورت گلوله در می‌آورند.

که رمی: رنگ کرمی . سفید متمایل به زرد.

کیلکه: ضایعات پشم که بر زمین کارخانه می‌ریزد.

گئدن: آن یکی. دستوری است که اوستا برای شاگرد دریافتن خطوط و سایه‌ها می‌دهد.

گرده: هر گره خطوط اصلی و سایه را گرده می‌گویند که رنگ آن و جای آن در ردیف از نقشه‌ها خوانده می‌شود.

گلن: آمدنی. دستوری است که اوستا برای شاگرد در بافتن خطوط و سایه ها می‌دهد.

گول کاردی: گل کار است. منظورآن  است که نقش و نگار بسیار زیادی در یک فرش نقش وجود داردوشلوغ است.

گولی یئدون: اگر اوستا بر اثر بی توجهی شکلی از نقشه را در فرش جا اندازد میگویند «گل را خوردی».

گوی: رنگ آبی .

لای: ردیف فرش. در هر هفت سانت هرچند ردیف قرار گرفته باشد ریز فرش را همانند 7 سانت عرض تعیین می‌کند.

لچک:  نام نقشه ایی در فرش.

له ور: کناره‌های فرش که معمولاٌ یا برنگ قرمز، سرمه‌ای و یا کرمی هستند و بدون هیچ نقش و نگاری بافته می‌شوند.

ماهی: نام خاص نقشه فرش بافی .

متدی: متن. قسمت اعظم فرش متن یا متدی است که از حاشیه ها و زنجیره‌ها بوسیله "سو" جدا می‌گردد.

مشق: مشک. ظرفی که در آن برای شاگردها آب می‌آورند.

موخدده لیک: پشتی. فرشی که به اندازه 2 پشتی بافته می‌شود.

مور: مور خطری که متوجه پوسیدگی دار قالی است.

میسی: رنگ مسی.

نازیک الغاج: الغاج نازک که در تیرپود برای محکم کردن گره‌ها بکار می‌رود.

نقشه: نقشه که اوستا از روی آن خطوط اصلی نقش رنگارها را در فرش پیاده می‌کند.

نخودی: نخودی یا زرد کم رنگ.

نقره ای: رنگ نقره ای یا طوسی متمایل به تیره .

وسط فرش: فرشی که معمولاٌ در دهات بافته می شود و ریز آن بین 15 و 25 است.

هفت اوچی: سومین روز از هفته که قالی باف در آنروز تا ظهر کار می‌کنند.

هفته لیق: مقدار پولی که در هفته، قالی باف علی الحساب دریافت می‌کند.

یاتیرتماق: وقتی اوستا بر اثر بی‌توجهی در کوبیدن ضربات دفه بر فرش زیاده روی می‌کند، گلها و بوته های فرش بیش از اندازه بر روی هم می‌خوابند که این عمل پس از پرداخت فرش با دیده شدن شکل غیر واقعی عیان میگردد.

یاشیل: سبز.

یاوانلئق: صبحانه یا مقدار کم غذایی که قالیباف در طور روز می‌خورد.

یوماق: گلوله خامه که بوسیله قویورخ به دار قالی آویزان می‌شود.

یوون الغاج: الغاج کلفتی که در تیرپوت بکار می‌رود.

ییغیشدی: وقتی نقش و نگاری بیش از حد لازم (در عرض) متراکم گردد، می‌گویند جمع شد.