قاضی جهان

قاضی جهان

فرهنگ و آداب و رسوم و جلوه های طبیعی و آخرین اخبار دهستان قاضی جهان
قاضی جهان

قاضی جهان

فرهنگ و آداب و رسوم و جلوه های طبیعی و آخرین اخبار دهستان قاضی جهان

بازیهای محلی قاضی جهان

v     بازیهای محلی قاضی جهان

 

  

گیزلن پانج(قایم باشک)

 

     در این بازی تعداد نفراتی که گرد هم آمده اند ابتدا یک نفر را با قرعه انتخاب می نمایند تا چشمهایش را بستــه و رو به دیوار بایستد و جایـی را نگاه نکند سپس بقیه نفرات آرام و بی سروصدا خود را در پشت بوته ها، درختان، چاله ها و نقاطی دور از دید فردی که چشمان خود را بسته پنهان می سازند و فرد چشم بسته شروع به شمردن کرده و هر از گاهی صدا می زند:"گلیـم" اگـر فـردی نتوانسته خود را قایم سازد فریاد می کند"گلمه" و در غیر اینصورت نفر چشم بسته اگر صدایی نشنود مطمئن می شود که همه قایم شده اند به اطراف سرک کشیده و به محض رؤیت  یکی از نفرات سریعاً به جایگاه اصلی و اولیه برگشته و زودتر از آنان دستش را به دیوار می زند و می گوید: "شوبه، سنی گوردوم" اگر این فرد بتواند همه را پیدا کرده و قبل از آنها خود را به جایگاه پیش بینی شده برساند نفرات دیگر برای انتخاب فردی بجای وی، مخفیانه برای خود اسامی را مشخص می کنند مثلاً برای تک تک افراد اسامی گلهای مختلف را گذاشته و به نزد این فرد می آیند و نام گلها را می شمارند اسم هر گلی را که این فرد انتخاب کند آن فرد بجای وی مجبور خواهد شد چشمان خود را ببندد تا دیگران دوباره قایم شوند. چنانچه افراد هیچکدام پیدا نشده و یا قبل از آنکه دیده شوند خود را به جایگاه معین شده برسانند فردی که چشم خود را بسته بود مجبور است دوباره چشمانش را ببندد تا دوبـاره بـازی پیگیری شود. همچنین اگر عده ای را موفق شود پیدا نماید و عده ای قبل از دیده شدن، خود را به جایگاه تعیین شده برسانند قرعه کشی جهت چشم بندی بین نفراتی انجام می پذیرد که دیده شده اند.

 


گول گول (گل و پوچ)

 

     در این بازی نفرات موجود به دو دسته تقسیم می شوند اگر نفرات 8 نفر باشند به دو دسته 4 نفره تقسیم می شوند و اگر 7 نفر باشند به دو دسته 3 نفره تقسیم می شوند و نفر هفتم بعنوان "ریحان و مرضیه"به هر دو گروه صاحب بازی می پیوندد و در صورت باخت گروهی به گروه روبرو می پیوندد. در این بازی چیزی همچون لوبیا یا نخود را به عنوان"گل" در نظر گرفته دسته ای آنرا در یک دست قایم می کند و برای رد گم کردن همه مشت هایشان را بسته و به جلو می آورند. حریفان با حدس و گمان گلی را که قایم گردیده پیدا می نمایند برای اینکار چنین می گویند:

یا بوندادیر یا اوندا

حالوا چی دوکانیندا

ننه م دئدی آل بوندان

     هنگام تکرار این کلمات دست راست یکی از رقبا روی دستان بسته شده می چرخد اگر توانست گل را پیدا کند در این صورت بازی از گروه اول به گروه دوم منتقل می شود در غیر اینصورت یک امتیاز به گروه اول داده شده و بازی بوسیله گروه اول ادامه می یابد.

 

پیل دسته

 

     در این بازی نفرات به دو گروه تقسیم شده و دو سنگ را به فاصله 15 سانتی متر در کنار هم قرار می دهند و پیلی به طول20 سانتی متر را روی سنگ به طور افقی قرار داده و گروه اول با چوبی به طول تقریبی یک متر آن را با ضربه ای به هوا با جهت سمتی که گروه دوم در طرف آن قرار گرفته پرتاب می کنند. اعضای گروه دوم همگی سعی می نمایند آن را در هوا بگیرند تا بدان طریق بازی را به نفع خود گردانند چنانچه گرفتن پیل در هوا میسر نگردد، افـراد تـلاش دارند تـا حداقـل نوک انگشتـان خود را به آن بزننــد تا بدینوسیله یکی از افراد گروه اول را از بازی اخراج نمایند اگر هیچ کدام از این دو حالت روی ندهد، پیل به زمین افتاده را یک نفر به طرف جایگاه دو سنگ پرتاب می کند در این مرحله:

     1- کوشش می شود تا چوبک فاصله کمی با دو سنگ در هنگام فرود داشته باشد تا امتیاز کمتری نصیب حریف گردد.

     2- فردی از گروه اول نیز با درایت سعی می کند با چوبدستی خویش، پیل پرتاب شده از سوی حریف را با ضربه ای دور نماید. هرچه فاصله پیل با سنگ ها زیاد گردد در اندازه گیری به نفع گروه اول و هر چه این اندازه کمتر باشد به سود گروه دوم خواهد بود.

     3- از آنجا که اندازه گیری با چوبدستی انجام می گیرد، چنانچه امتیاز گروه اول در مراحل متعدد به تعداد ده متر برسد همه شرکت کنندگان در بازی به دور هم جمع می شوند، آنگاه افراد گروه اول یک به یک با چوبدستی، پیل را در هوا می زنند تعداد این ضربات شمرده شده و به حساب فرد زننده منظور می گردد. 

     4- بعد از اتمام این ضربات، اعضای گروه اول به صورت عمودی اقدام به نواختن ضربه به پیل توسط چوبدستی می نمایند. در این حالت، اعضای گروه دوم که در جناح مقابل پراکنده اند سعی می نمایند آن را بگیرند تا در آخر این مرحله از مسافت طی شده تا سنگها با پرتاب به وسیله دست کسر نمایند.

     5- پس از اتمام مراحل زدن ضربات گروه اول، گروه دوم به ترتیب نفس خود را در سینه حبس می نمایند و با "اوو" گفتن شروع به دویدن می نمایند. طـی ایـن مسیــر تا زمانی که نفس قطع نگردیده محاسبه می گردد. افراد باید تا سنگها بتوانند"اوولداماق" را ادامه دهند تا بازی را به سود خود به پایان ببرند.

 

 

شاه و وزیر

 

     شاه و وزیر نوعی از بازیهای دسته جمعی می باشد که با یک قوطی مکعب شکل همچون قوطی کبریت انجام می گیرد که در شش ضلع آن اسامی همچون شاه، وزیر، دلقک، رعیت، جلاد و زندانی نوشته می شود و این قوطی به ترتیب بین نفرات حاضر چرخانده می شود و هر کس بسته به نوبت خود قوطی کبریت را همچون تاس می اندازد اگر شاه در آمد شاه می شود اگر وزیر درآمد وزیر می شود اگر جلاد در آمد جلاد می شود و... هر کسی که شاه شد به شخص جلاد دستور می دهد تا بوسیله یک کمر یا شلاق زندانی را مجازات کند و همچنین دلقک مجبور است به نوعی شاه را بخنداند و ...

بدین ترتیب با چرخاندن قوطی کبریت  ، منصب  افراد نیز تغییر کرده و بازی تداوم می یابد. 

 


بئش داش (یک قل دوقل)

 

     در این بـازی پنج سنگ منـاسب به اندازه یک حبه قند یا فندق انتخاب نموده آنگاه قرعه کشی را انجام می دهند به ترتیب قرعه، اولین فرد بازی را شروع می نماید.

     1- اول سنگها را به زمین می اندازند و سپس یکی از آنها را برداشته با بالا انداختن آن یک به یک سنگهای روی زمین را بر می دارد بلافاصله سنگ پرتاب شده به طرف آسمان را می گیرد. اگر موفق شد تمام سنگها را بگیـرد و حتــی یک قطعه نیز به زمین نیفتد، بازی را ادامه می دهد و گرنه کار را به نفر بعدی واگذار می کند.

     2- در مرحله دوم تعداد چهار سنگ را به زمین می اندازد و به عدد دو تا دوتا بر می دارد.

     3- در مرحله سوم چهار سنگ را انداخته سه سنگ را یک جا و یکی را به تنهایی برمی دارد.

     4- دوباره چهارسنگ را بر زمین می اندازد و آنها را با هم برمی دارد.

5- جای سنگها را با حرکت انگشتان عوض کرده و دوتا دوتا برمی دارد.

ــ  6- چهارسنگ را ردیف نموده و یک سنگ را در دست نگه می دارد و به سایر بازیگران می گوید:"شاه سنگ"را برگزینند. در حین بازی نباید به این سنگ دست یا سنگ دیگری برخورد نماید. در یک سمت بازیگر دست چپ خود را به صورت دروازه قرار می دهد و در سمت دیگر سنگها را می اندازد با دست راست آنها را به طرف دروازه می زند. اگر موفق شد تمام سنگها را بدون برخورد با "شاه سنگ"به دروازه وارد نماید و آنها را یکجا بقاپد بازی تمام می شود و او برنده معرفی می گردد.

     7- لازم به توضیـح است به تمـامی مراحل فوق یک "کوما" گفته می شود و در ابتدای امر قرار گذاشته می شود مبنی بر اینکه هر کس بدون عیب و نقص تعداد 10 کوما را پشت سر بگذارد پیروز خواهد بود. در آن صورت تعداد پنج قطعه سنگ اسم گذاری گردیده و روی دست رقیب گذاشته می شود.رقیب باید در یک آن دست را بالا برده و با ایجادخلاء ما بین دست و سنگها آنها را در هوا بگیرد.

 


هفت سنگ

 

     در این بازی تعداد هفت سنگ را روی هم می گذارند و بعد نفرات موجود به دو گروه تقسیم می گردند که بعد از قرعه کشی بازی را شروع می کنند شروع کنندگان بازی (گروه اول) نوبت به نوبت توپی را به دست گرفته و به طرف سنگها می اندازند نشانه گیری باید بادقت هر چه تمامتر انجام یابد.اگر توپ به سنگها برخورد کند باید گروه اول پراکنده شوند تا گروه دوم که رقیب هستند بوسیله توپ آنها را نزنند.   خطای در زدن افراد بوسیله توپ باعث می شود فرصت مناسب برای چیدن سنگها روی یکدیگر فراهم آید. برعکس اگر گروه دوم با زرنگی تمام افراد گروه اول را توانستند بزنند و آنها تا آن لحظه نتوانستند سنگها را روی هم بچینند بازنده شده و جای خود را به گروه دوم می دهند.

 


توپ عربی

 

     برای بازی توپ عربی از کوچه و یا میدان بهره می برند. در یک طرف خانه ای دایره ای شکل به قطر 3 متر بوسیله آب ترسیم می کنند و در طرف دیگر به فاصله 20 الی 30 متر نیز چنین کاری انجام می دهند نفرات موجود را به دو دسته تقسیم کرده و با قرعه گروه اول در داخل خانه اول می ایستند. دسته دیگر در سطح کوچه و یا میدان پراکنده می شوند، نفرات و گروهی که در درون خانه اول جای گرفته اند. به نوبت از درون خط داخل دایره بیرون آمده توپ کوچک را با ضربه ای به یک طرف پرتاب می نمایند و سپس با سرعت شروع به دویدن می نمایند تا خود را به خانه دوم برسانند. همزمان با این کار، چنانچه افرادی از آن گروه در خانه دوم بوده باشند با گامهای بلند به طرف خانه اول می دوند تا خود را بدانجا برسانند. بالاخره گروه رقیب سعی وافری می نمایند تا توپ کوچک را بدست آورده تا بدینوسیله کسانی را که در حال فرار از این خانه به آن خانه هستند بزنند. اگر این خواسته و هدف تحقق یابد و توپ به قسمتی از بدن یکی از فراریان اصابت کنـد، جــای دو گـروه عوض می شود بدین ترتیب که گروه بیرون از خانه به درون خانه می روند و گروهی که تا لحظاتی قبل در درون خانه بودند به بیرون آمده و در اطراف پراکنده می شوند و بازی به همین ترتیب ادامه پیدا می کند.

 


آراداویردی

 

     این بازی به صورت دسته جمعی صورت می پذیرد به اینصورت که دو نفر به قرعه در فاصله 20 متری از هم قرار می گیرند و بقیه نفرات در فاصله بین این دو درست در خط محور واصل این دو نفر قرار می گیرند که این دو نفر توپی را بین این فاصله به یکدیگر پاس می دهند و در عین حال سعی می کنند تا توپ را به یکی از نفرات میانی زده و بدین صورت از میدان خارج نمایند و در این صورت اگر یکی از افراد میانی بتواند توپ را بدون برخورد به زمین با دو دست خود بگیرد یک امتیاز و یا یک جان می گیرد که با هر گرفتن یک جان و یک امتیاز به امتیازاتش اضافه شده و با هر تماس بدنی با توپ یک امتیاز از دست خواهد داد.

 

 

گوندوم گوندوم

 

     این بازی دو نفره بوده که با تقسیم سه عدد سنگ ریـز و سه عدد چـوب کوچـک بین ایـن دو نفر انجام می پذیرد که ابتدا روی زمین خاکی، مکعب مربعی بطول 20 سانتی متر ترسیم می شود که هر نفر به نوبت در تقاطع این شکل، سنگ و یا چوب را جا گذاری می کند که در صورت غفلت یک نفر و تیزهوشی فرد دیگر اگر سه چوب و یا سه عدد سنگ بصورت ضربدری و یا بصورت طولی و یا عرضی قرار گیرند در اینصورت به صاحب برنده یک امتیاز داده می شود که در صورت جمع امتیاز 20 توسط یک نفر آن شخص برنده بازی خواهد بود.

 

افسانه ها و عجایبی از قاضی جهان

v     افسانه ها و عجایبی از قاضی جهان

 

  پنچ تفنگدار نگهبان

      می گویند در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار در قاضی جهان شایع گردید که کفتارها شب ها به قبرستان بزرگ حمله کرده و قبرها را خالی می کنند. به مجرد پخش این شایعات پنـج نفـر از جوانان قاضی جهان به نامهای جعفر، نصیر، تقی، رضا و حسین تصمیم گرفتند اسلحه به دست گرفته و به نوبت از قبرستان مراقبت نموده و نگهبانی دهند. افراد سالخورده تعریف می کنند که پس از مدتی به کوشش این پنج نفر،کفتارهای خون آشام نابود شده و آرامش و امنیت مجدداً به قاضی جهان برگشت.

 

 

 

 

اژدهای عظیم الجثه     

 

                                                               Image hosting by TinyPic

 

 

     یکی از عجایب قاضی جهان وجود اژدهای عظیم الجثه ای در تپه بزرگ می باشد که معمولاً بزرگترها در نشست ها و مجالس شب نشینی برای کودکان و جوانان تعریف می کنند و نسبت به بزرگی و جثه عظیم و ترسناک این اژدها داستانسرائی ها نموده و افسانه های مختلفی را نقل می نمایند.

     از واپسین افرادی که این اژدها را به چشم خود دیده و مردم از زبان وی نقل می کنند مرحوم مشهدی عبدالله صادقپور است که وی در قید حیات خویش چنین می گفت:

     « روزی صبح زود پس از اقامه نماز به قصد کار از منزل خارج شدم چند متری از خانه دور نشده بودم که ناگاه صدایی شنیدم، صدای غرشی از طرف چشمه میر عبدالله به گوش می رسید دوان دوان و با حالتی ترسان به دهنه چشمه نزدیک شدم ناگاه اژدهای بزرگی را مشاهده کردم که دهان خود را گشوده و زبان خود در کف چشمه پهن کرده و همه آب چشمه را می نوشد، در این موقع چنان ترس بر من مستولی گشت که قدرت فریاد کشیدن نداشتم زبانم قدرت تکلم نداشت و از ترس زبانم بند آمده بود،بعد از لحظاتی اژدها را دیدم که پس از سیراب شدن از دهنه چشمه برخاست و التفاتی به من نکرد و غرش کنان به سوی مقبره الاولیاء روانه شد ،وقتی به اولیاء برگشتم اژدها را دیگر ندیم چرا که ناپدید شده بود و اثری از آن نبود».

باورهای عامیانه مردم قاضی جهان

v     باورهای عامیانه  مردم قاضی جهان

 

                                      Image hosting by TinyPic

 

 

     1- اگر هنگام انجام کاری عطسه بیاید با گفتن اینکه خدا مصلحت ندانسته از انجام کار پرهیز می کنند و از نیمه راه رفته بر می گردند. اگر عطسه دو بار بیاید، حمـل برشتــاب می کنند و بر سرعت انجـــام کـار می افزایند.

     2- خارش کـف پا را حمل بر در پیش بودن سفــر و خاریدن کف دست را به رسیدن مـال و منال تعبیر می کنند.

     3- اگر هنگام درآوردن کفش از پا، یک لنگه آن به روی لنگه دیگر افتد و یا اگر بدون مناسبت و بدون  مقدمه ای نام کسی بر زبان جاری شود می گویند:" دارند در جایی غیبت ترا می کنند".

     4- چنانچه در هنگام صرف چای، استکانها ـ معمولاً سه الی چهارـ پشت سر هم قرار بگیرند و یا یک عدد تفاله بزرگ و دراز داخل چای بصورت عمودی قرار بگیرد می گویند حتماً در  ساعاتی دیگر مهمان خواهند داشت.

     5- اگر گوش کسی بخارد و فردی از آن خانواده در مسافرت باشد می گویند مثل اینکه می خواهد برگردد.

    6- از گرفتن ناخن در روز شنبه و موقع شب خودداری می کنند چرا که اعتقاد دارند این کار عمر را کوتاه می کند.

    7- هر گاه کودکی دندان شیری اش می افتد دندان شیری بچه را به طرف کلاغ در پشت بام می اندازند وبه کودک یاد می دهندکه جملات زیر را تکرارکند:« قارقا منه دیش گتیر، جیبونده یمیش گتیر»

    8- اگر بچه ای بترسد و یا مریض و بیمار  شود پیراهن وی را در برابر چشمانش می سوزانند تا ترس و مرض از وی دور شود.

    9- معمولاً بچه و نوزاد را روی طاقچه قرار نمی دهند و اعتقاد دارند این کار خوش یمن نیست.

   10- اگر کســــی  بدن و چهارستون فقراتش در اثر کار زیاد خسته و کوفته شده و از کار بیفتد ، فردی

ترازویی را برداشته سراغ فرد خسته و مریض می آید و مریض  به او روکرده و می گوید:«منیم اوزگونی مه گو تیره سن» ، فرد فوق در جواب می گوید: « اوزگونووی گوتیررم ،جانوویدا آلایام»  و این کار را سه روز پشت سر هم تکرار می کنند تا کسالت فرد رفع شود.

    11- اگر فردی بترسد 41 تکه پنبه را درون ظرفی گذاشته و در آستانه در روی دلش بوسیله فرد غریبه ای آتش می زنند و یا به اندازه قد فرد پنبه را طول داده و باز آتش می زنند تا این پنبه در روی دلش تمام شود و خاکستر حاصل از سوختن پنبه را به بند پاهایش می مالند تا ترسش بریزد.

    12- برای اینکه بدانند یک نفر از چه چیزی ترسیده مقداری نمک را موقع خواب زیر بالش و متکای فرد قرار داده ـ روز چهارشنبه گذاشته و روز شنبه بر می دارند ـ و پس از سه روز در روز شنبه نمک را با آب ترکیب و سپس جوشانده آن را در زیر ناودان قبله بالای سر فرد روی یک سینی فلزی می ریزند و تصویر چیزی که فرد ترسیده روی سینی شکل می بندد.

13- پس از پایان دادوستد، اگر وزنه ای روی ترازوی صاحب مغازه جا مانده باشد زود بر می دارند چرا که معتقدند تا زمانی که وزنه روی کفه ترازو باشد مشتری دیگری وارد مغازه نمی شود.

     14- مردم ابتدای هر سال را با گرفتن سفته از این و آن شروع می کنند چرا که معتقدند گرفتن سفته از فردی که دستان پرخیر و برکتی دارد خیر و برکت را تا پایان سال به یاری خدا  قرین ایشان می سازد.

     15- مردم معتقدند اگر کسی دستهای خود را آنقدر باز کند که بتواند با دو دست چهارچوبه دروازه درب اتاق را بگیرد از آن خانه مرده بیرون می آید و عده ای هم معتقدند که برکت از آن خانه رخت بر می بندد و برای خنثی کردن این اثر چند بار با دست ها کف می زنند.

     16- اگر مردم حادثه ناگوار و خارق العاده ای را مشاهده کنند و یا بشنوند ، لالـه گوششان را می کشند ومی گویند:"الله گورستمسین"و بدین ترتیب بلا را از خود دور می کنند.

     17- در روزهای چهارشنبه از رفتن به حمام و نیز از مسافرت کردن امتناع می کنند زیرا معتقدند در این روز اجنه ها به حمام می روند و سفر در این روز، بدون بلا و بی دردسر نیست.

     18- مردم جویدن آدامس و نگاه کردن به آینه را در شب نکوهش کرده و خوش یمن نمی دانند.

     19- زنــان پیر معتقدند که بهتـر است هیچ وقت رنگ حنای آنها از بین نرود و مدام به حنا بستن به دست ها اهمیت می دهند چرا که هنگام مرگ تمام اعمال نیک آنها باطل شده و در روز قیامت به صورت سگی ظاهر خواهند شد.

     20- مردم روزهای دوشنبه، سه شنبه، پنج شنبه و جمعه را ساعات خوش یمن می دانند و مراسم جشن و عروسی و عقد خود را در این روزها برگزار می کنند.

     21- معمولاً پشت سر مسافران با یک کاسه آب می پاشند تا ضمن انجام سفر خوب و خوش به سلامت برگردند.

 

ویژگی های منحصر بفرد مردم قاضی جهان

v     ویژگی های منحصر بفرد مردم قاضی جهان

    

 

مجلس آرائی نیکوی مردم قاضی جهان

 

     یکی از شاخصه های بارز مردم قاضی جهان که معمولاً زبانزد خاص و عام بوده و بعنوان خصایل نیکوی آن در نقاط مختلف مورد تمجید رهگذران، میهمانان ، بزرگان و ریش سفیدان شهرها و  آبادی های مختلف می باشد مجلس آرائی و مجلس داری عالی ایشان می باشد که در طول برنامه ها، مراسم های مختلف، میهمانیها و جشن های ملی از آن بهره می گیرند. از مجلس آرایان گذشته می توان از مرحوم حاج حسین رنجبری، مشهدی احمد رنجبری و حاج محمود شیخ علی زاده یاد نمود و از افراد دیگری که در این عرصه خدمات زیادی به انجــام می رسانند می تـــوان از آقایان حاج محمد پورصادق، حــاج محمد مــؤذن زاده، حـاج ابوالفتح پورصادق، مشهدی محمد ملاباقری و ...  نام برد. در این مورد جناب آقای حاج  محمدحسین دباغی از ریش سفیدان و بزرگان آذرشهر مطالب و خاطرات گفتنی زیادی داشت.

هوشیاری و ذکاوت مردم

     از نکات برجسته مردم قاضی جهان، هوشیاری، ذکاوت، آگــاهی و دانش بالای ایشان می باشد که عمده ترین علت آن نیز وجود عالمان، اندیشمندان و روشنفکرانی است که در دوره های مختلف این سامان زیسته و در رشد آگاهی های مردم تلاش نموده اند. در ایـن رابطه نکته ای را از زبــان حجت الاســلام والمسلمین حاج میرزا علیقلی اسلامی(امام جمعه سابق گوگان) نقل می کنیم که می گوید : « هرگاه به قاضی جهان جهت سخنرانی می آمدم با آمادگی قبلی در آنجا حضور می یافتم چرا که مردم قاضی جهان را افرادی تیز، نکته سنج، هوشیار وآگاه می دانستم».

 

پیشتازی مردم

 

     پیشتازی مردم قاضی جهان در همه عرصه های علمی، اجتماعی، سیاسی، تاریخی و دینی نیز از دیگر شاخصه هایی است که می تواند برای دیگران پارادایم مطمئنی باشد. پیشتازی مردم در جنبش مشروطیت، انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی و تمامی انتخابات و راهپیمائیهای کشورمان از نمونه های مثال زدنی مردم قاضی جهان می باشد که در ادامه به ذکر آنان خواهیم پرداخت.

 

 

دو زانو نشستن و ادب مردم قاضی جهان

 

     یکی از خصایل و عادات نیک مردم قاضی جهان که معمولاً ایشان را از دیگران متمایز ســـــاخته و می توان بوسیله آن، آنها را شناخت این است که در موقع نشستن در یک مجلس و میهمانی و همچنین در حضور بزرگان دو زانو می نشینند و مراتب ادب و احترام شخص مقابل را بدینوسیله ابراز می دارند که در این مورد حضور تعدادی از جوانان و ریش سفیدان قاضی جهان در بیت آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی و تشرف به محضر این عارف و فقیه عالیقدر و ذکر این خصیصه مردم قاضی جهان از زبان معظم له خود داستان شیرینی دارد که نقل آن در این مجال نمی گنجد.

 

میهمان نوازی مردم قاضی جهان

 

     از نکــاتی که در خلــق و خوی مردم قاضی جهان برجسته می نماید میهمان نوازی ایشان است چنانچه هر گاه در مجلسی نشسته باشند به محض ورود میهمانی جای خود را به وی عرضه می دارند و در ثانی، میهمان و تازه وارد را در رأس جلسه و بالای سفره می نشانند و سعی می کنند تا کمترین بی احترامی در حق میهمان روا نگردد این مطلبی است که بنده از زبان صدها نفر از مردم شهــرها و آبادیهای اطراف قاضی جهان به کرات در تمجید مردم قاضی جهان شنیده ام و در این قسمت لازم دیدم تا به آن نیز اشاره نمایم.

 

سلامت نفس و طهارت مردم

 

     در مورد سلامت نفس و طهارت مردم قاضی جهان در گذشته این دیار فقط به ذکر تمجید همراه با ادای احترام شاه قاجار نسبت به مردم این دیار اشاره می کنیم که در جای خود شنیدن دارد.

     در گذشته همه آبادیهـــا و شهرها نایبانی داشتنــــد که اینها به عنوان نماینده یک روستا یا آبـادی می توانستند در دارالحکومه شهرها حضور یافته و مشکلات روستاها و آبادی ها را بدینوسیله به گوش حاکمان وقت برسانند این نایبـــان گاه جرأت به خـرج می داده و در پایتخت حضور می یافتند و موفق می شدند تا با شاه وقت نیز دیدار نمایند.

     این نایبان بوسیله پنج نشانه و علامتی که در ظاهـــر آنان هویدا بود از دیگر افراد جامعه شنـــاخته می شدند، عصای چوبی مخصوص، انگشتر عقیق بزرگ و انگشتر مهردار، محاسن بلند و پرپشت، کلاههای فس با آویزها و بندهای قرمز و عبا و قبای شکیل از معرفه های ایشان بود.

     می گویند نایب قاضی جهان جهت دادن پاره ای از توضیحات و انعکاس مشکلات قاضی جهان به نمایندگان مجلس شورای ملی که تازه با صدور فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه قاجار تشکیل شده بود به طهران عزیمت می کند لذا در جای مخصوص میهمانان مجلس شورای ملی قرار می گیرد از اقبال خوش در آن روز محمدعلی شاه قاجار که پس از فوت پدر بر تخت پادشاهی جلوس نموده بود در پارلمان حضور داشته و وقتی در بین میهمانان و نایبان چشمش به ظاهر آراسته و زیبای نایب قاضی جهان می افتد ذوق می کند لذا دست روی شانه نایب می اندازد و از وی می پرسد : «که با چنین کمالات و ادب و ظاهری زیبا اهل کدام دیار هستی».

    اگر درگذشته رعیتی در حضور پادشاهی می توانست سخن بگوید و دست و پای خود را گم نکند شق القمر نموده بود و به عبارتی در پیش پادشــاهان باادب سخن گفتن هنـری است که در مغازه هر فردی یافت نمی شود.لذا نایب قاضی جهان پس از عرض ادب و احتـــرام فقط به ذکــر کلمه ای بسنـده می کند و می گوید:

«قربان(اعلیحضرت) من اهل دیاری هستم که در آنجا نه مفعولی وجود دارد و نه فاحشه ای».

     ذکر این جملات چنان در محمدعلی شاه قاجار مؤثر می افتد که گفته اند در حضور حاضران اشک از چشمــانش سرازیر شد و اظهـــار داشت : که احسنت به همــان ملکی که چنین نایبی و چنان مردم سلیم النفس و طاهری دارد.

اصطلاحات ترکی رایج در قاضی جهان

  اصطلاحات ترکی رایج در قاضی جهان

 

 

اصطلاحات ترکی رایج در قاضی جهان

 

 

آرخ(جوی): مجرای آب در بستر نهر یا چشمه را گویند.

قنوو(کانال): مجرای بتونی آب را گویند.

گول(استخر): هر گاه آب چشمه ای کم باشد و برای آبیاری کافی نباشد آن را در استخر ذخیره نموده وسپس بین کشاورزان بصورت حقابه تقسیم می کنند.

قویی(چاه): از طریق کندن چاه به آبهای زیرزمینی دسترسی پیدا می کنند.

زینه: بالا آمدن آب چشمه ها و چاهها بواسطه آب شدن برف کوهها را گویند.

چای(رودخانه): محل گذر سیلاب فصلی و دائمی را گویند.

کوشن(مزرعه بزرگ): پاره زمینهای پیرامون روستاها که زیر کشت باشد را گویند.

گونی(آفتاب گیر): جبهه رو به خورشید را گویند.

قوزی و کولگه لیه(سایه گیر): جبهه پشت به خورشید را گویند.

آغ یـل(باد سفید): بادی که از سمت غـرب روستا می وزد و مژده روزهای سرسبز بهاری را در اسفند ماه می دهد.

مه یل(باد مه): با وزیدن این باد در فصل بهار و تابستان از شرق و شمال شرق باعث بارش ابرها می شود.

ایاز: آسمان بدون ابر و شبهای پرستاره زمستان را گویند.

دولی: تگرگ و دانه های یخ که از آسمان می بارد.

قورولوق: خشکسالی را گویند.

بورکی: هوای گرم ابری و شرجی که احتمال بارندگی بدنبال آن وجود دارد.

یارپوز(پونه): جوشانیده آن برای درمان سرفه و دردسینه مفید است.

گووزوبان(گاوزبان): جوشانیده آن برای درمان سرماخوردگی و کاستن تب و لرز مفید است.

بیزوشا(بارهنگ): جوشانده آن با نبات و شکر جهت دردسینه و سرفه مفید است.

یاندیران اوت(گزنه): دارای برگهای دندانه دار بوده و در کنار جویبارها می روید که سبب سوزش پوست بدن و خارش می گردد و عصاره جوشانده آن برای درمان قندخون و دیابت مفید است.

شووران(خاکشیر): برای درمان گرمازدگی و رفع عطش در تابستان و همچنین درمان یبوست مفید است.

کاسنی: عرق آن برای رفع تب و حررات بدن مؤثر است.

اوزرلیک(اسپند): خاصیت ضدعفونی کننده هوا را دارد.

لیسان آیی(ماه نیسان): ماه اردیبهشت را گویند که در این مدت باران مفید، مزارع را سیراب می سازد از 25 فروردین تا 25 اردیبهشت را نیز می گویند.

آغلار گولر آیی(ماه گریه و خنده): ماه فروردین را گویند.

قیرخ بش(چهل و پنج روز از بهار گذشته): اگر کشاورزان این فاصله زمانی را بدون خطر و ضرر گذراندند و باران مفید بارید و به عبارتی محصولات دچار سرمازدگی نشدند مردم معتقدند که به یاری خدا سال پر برکتی خواهد شد.

قوراپیشین آی(ماه غوره پزان): مرداد ماه که ماه رسیدن غوره انگور است.

خزل آیی(ماه برگ ریزان): ماه مهر و آبان را گویند.

قورس آیی(ماه قوس): آذر ماه را گویند. می گویند اگر در این ماه بـرف آمد زمستانی طولانی و ســرد می شود.

بیوک چلّه: چهل روز اول زمستان را گویند.

بالا چله: از روز چهلم تا شصتم زمستان را گویند.

باتمان(من): مقدار زمینی که قدرت بارآوردن و کاشت یک من (5 کیلو)بذر و تخم را داشته باشد. مساحت چنین زمینی تقریباً 157 متر است.

جوت (جفت): یک جفت به 24 ساعت سهم آب یک نفر اطلاق می شود.

پونزا: یک شانزدهم یک من یعنی 5/62 مثقال یا 5/312 گرم را گویند.

      

پوط: یک پوط برابر 380/16 کیلوگرم است (اصطلاح روسی است)

چرک(چارک): یک چهارم یک من معادل 1250گرم است.

 

                

گیروانکا: معادل 400 گرم است.

یوک(بار): حداکثر وزنی است که یک چهار پای باربر بتواند آن را بدون خسته شدن به میزان یک منزل کوهستانی حمل کند تقریباً 20 من می باشد.

خالوار(خروار):500 کیلوگرم را گویند.

قریش(وجب): طول آن از نوک انگشت کوچک تا نوک انگشت شست در حالیکه دست کاملاً باز باشد.

آرشین:120 سانتی متر را یک آرشین گویند.

آدام بویی(قد انسان): طول قامت یک انسان معمولی درحدود 180 سانتیمتررا گویند.

آغاج(فرسنگ): 6 کیلومتر را گویند.

آددیم(قدم): یک گام کشیده از پاشنه عقب پا تا نوک انگشت پای جلو را گویند.

اولچی(اندازه): ظرف حلبی یا مسی برای اندازه گیری اجناس را گویند.

اووج(کف دست): مقدار گندم یا آردی که در یک کف دست در حالیکه انگشتان بهم چسبیده و کف دست باز باشد جای می گیرد.

حزیر(تخمین): اندازه و معیار تشخیص چشم و فکر و تخمین انسان در یک سطح گسترده و فضای باز مثلاً محصول یک مزرعه گندم یا باغ میوه را گویند.

وره زن: میدان وسیعی که بعضی از کالاها نظیر پشم،گندم،لپه و خشکبار را در سطح آن پهن می کنند.

خلچه(قالیچه): فرش کوچک را گویند.